جام جم آنلاين: آزاده نامداري مجري برنامه‌هاي تلويزيوني« مثل جمع ما» است. او متولد سال 1363 كرمانشاه است و در طول دوران فعاليت حرفه‌اي‌اش هميشه خبرساز بوده؛ شكستن صندلي مهمان برنامه و افتادن دكور از جمله مواردي است كه آزاده نامداري با آنها حاشيه‌ساز شده است.

اما نكته جالب توجه درباره اين مجري جوان، علاقه او به سرعت و رانندگي‌ است كه بدون حادثه هم نبوده است. او از حوادثي مي‌گويد كه هر چند وقت يك‌بار برايش اتفاق مي‌افتد و باعث مي‌شود هزينه زيادي صرف تعمير اتومبيلش كند: من عاشق رانندگي هستم و عشق سرعت دارم.

هميشه جسته و گريخته رانندگي مي‌كردم و استعداد خوبي هم داشتم، به همين دليل همان بار اول در امتحان رانندگي قبول شدم، اما مدت‌هاست كه سرعت را كنار گذاشتم، چرا كه تصادف‌هاي بدي كردم و چشمم ترسيده.

يكي دو سال پيش بود كه به دليل سرعت بيش از حد و عدم كنترل ماشين، تصادف فجيعي كردم كه براي تعمير ماشين چيزي حدود چهار ميليون تومان از جيب پرداخت كردم!.

اما واقعيت اين است كه من زياد تصادف نمي‌كنم، يعني تصادف جزيي نمي‌كنم! هر وقت هم كه تصادف كنم در حد المپيك ركورد مي‌زنم. در واقع چند وقت يك بار يك ماشين منفجر مي‌كنم.

با شناسنامه دومم ازدواج كردم

اگر چه چند سالي از پايان همكاري او با تيم ملي واليبال مي‌گذرد، اما همچنان يكي از چهره‌هاي مطرح واليبال و حتي ورزش ايران محسوب مي‌شود، چون كمتر اتفاق مي‌افتد تيم ملي بازي داشته باشد و يادي از بازي‌هاي خوب اين بازيكن نشود و اين‌گونه جايش را در تيم ملي خالي ببينند.

محمد تركاشوند در زمان بازي نقش مهمي در موفقيت‌هاي تيم ملي داشت و به نظر مي‌رسد او براي خانواده‌اش هم جايگاه مهمي دارد، چون قبل از اين‌كه به دنيا بيايد براي او شناسنامه گرفته بودند آن هم به نام پدربزرگش! محمد تركاشوند در شهرستان كنگاور از استان كرمانشاه متولد شد.

پنجم بهمن 1357 تاريخي است كه زمان تولد او را در شناسنامه‌اش نشان مي‌دهد. اگرچه اين شناسنامه واقعي نيست و دستخوش تغييراتي شده است.

تركاشوند در اين زمينه توضيح مي‌دهد: من 12 فروردين 1355 به دنيا آمدم، اما پدربزرگم چند ماه زودتر از تولدم براي من شناسنامه گرفته بود. يعني تاريخ پنجم بهمن 1354 تاريخ تولد من ثبت شده بود، ضمن اين‌كه در اين شناسنامه به جاي نام پدرم كه محمدحسن است، نام پدربزرگم يعني سهراب به عنوان نام پدر ثبت شده بود كه البته پدرم بعدها براي درست‌كردن آن اقدام كرد.

در هر صورت من با اين شناسنامه زندگي مي‌كردم تا اين‌كه وقتي 18 ساله بودم براي تيم ملي جوانان و شركت در رقابت‌هاي زير گروه جهاني واليبال انتخاب شدم، اما چون سنم براي اين رده سني بالا بود به درخواست فدراسيون سال تولدم را دو سال كم‌ كردم و با صغر سني وارد تيم جوانان شدم.

اين‌گونه شد كه شناسنامه‌ دوم گرفتم كه تاريخ پنجم بهمن 57 به عنوان تاريخ تولد در آن ثبت شد.

من با شناسنامه دومم زندگي مي‌كنم و با همين شناسنامه هم ازدواج كردم. من دو سال از هم‌سن و سال‌هاي خودم كوچك‌ترم و اين جالب‌ترين اتفاق زندگي من است.

تيردان به كمكم آمد

سودابه بيضايي بازيگر سينما و تلويزيون زمستان 82 با فيلم «گيس بريده» جمشيد حيدري وارد سينما شد.

با اين حال تا سال 89 و بازي در نقش منفي سريال «ارمغان تاريكي» كمتر شناخته شده بود.

او اين روزها مشغول بازي در سريال عباس رنجبر به نام «بال‌هاي خيس» است.

بيضايي درباره حادثه‌اي كه برايش رخ داده، مي‌گويد: در سريال «جابربن حيان» بايد سواركاري مي‌كردم و بتازگي اين كار را ياد گرفته بودم. با اين حال اتفاقي افتاد كه نزديك بود طي آن قطع نخاع شوم. در اين فيلم حدود 10، 12‌ بار از اسب به زمين افتادم كه البته در همگي آسيب جزئي ديدم و اتفاق خاصي نيفتاد اما يك بار در نزديكي صخره‌اي اسب اذيت كرد و نزديك بود يك بار ديگر مرا به زمين بزند.

آنجا يك صخره بزرگ و پر از سنگ‌هاي تيز بود و من وحشت كرده بودم. عاقبت هم اسب مرا از روي خودش پرت كرد و روي صخره افتادم. با اين حال يك چيز جان مرا نجات داد.

من در آن نقش تير و كمان همراه داشتم و تيرداني را نيز روي پشتم انداخته بودم كه با برخورد به صخره نوك تيز سنگ به تيردان فرو رفت و من با كمال تعجب هيچ آسيبي نديدم و از اين طرح سر سلامت بيرون بردم!

كاميون از روي موتورم رد شد

مجيد ياسر، بازيگر سينما و تلويزيون، متولد 1355 است. او كه تاكنون در چند فيلم سينمايي از جمله «روز سوم» و سريال‌هاي تلويزيوني «وفا»، «صاحبدلان» و... به ايفاي نقش پرداخته است.

ياسر چند كار اجرايي از جمله اجراي مجموعه «دوربين مخفي» شبكه پنج را هم در كارنامه خود دارد.

حوادثي كه تا امروز براي مجيد ياسر اتفاق افتاده‌ آن‌قدر زيادند كه به گفته خودش جان سالم به در بردن او از اين حوادث باعث تعجب است!

مي‌گويد: يك بار در صحنه فيلمبرداري بايد با موتور وسپا از يك مانع يك متري عبور مي‌كردم. داشتم با سرعت 130 كيلومتر در ساعت موتور را مي‌راندم كه ناگهان كنترل آن از دستم خارج شد و با همان سرعت به ديوار برخورد كردم.

در اين حادثه اتفاق خاصي براي من پيش نيامد اما برادرم كه پشت من نشسته بود، از روي موتور پرت شد و چند متر عقب‌تر به زمين افتاد! و خدا رحم كرد فقط كوفتگي نصيبش شد، نه شكستن سر و دست و پا.

ياسر همچنين تعريف مي‌كند سوار بر موتور بودم و قرار بود جلوي دوربين چرخ بزنم اما فرمان موتور پيچيد و من روي زمين افتادم.

در همين موقع يك ماشين سنگين (احتمالاً خاور!) از روبه​رو سر رسيد و از روي موتور عبور كرد و خوشبختانه اتفاقي براي من نيفتاد.

يكي از تلخ‌ترين حوادث زندگي مجيد ياسر، سپري كردن يك شب در ارتفاعات كوه كركس در نزديكي شهرستان نطنز بوه است.

وي تعريف مي‌كند: با چند نفر از دوستانم براي كوهنوردي به كوه كركس رفته بوديم و داشتيم از كوهنوردي لذت مي‌برديم اما وقتي به خود آمديم، ديديم آن‌قدر بالا آمده‌ايم كه نمي‌توانيم مسير رفته را برگرديم. ما يك شب را در آن ارتفاعات در حالي به سربرديم كه هرلحظه امكان داشت حيواني از راه برسد و ما را بخورد! سرانجام سه نفر از دوستانم كه زودتر از ما جدا شده و برگشته بودند، امداد را خبر كردند و ما با كمك امداد پايين آمديم